فاطمه شعبانی : هفته قبل دکتر «نمکی» وزیر بهداشت در بیمارستان رازی تهران گفت: «به عنوان وزیر اعلان خطر میکنم، شیوع افسردگی و روانهای گرفتار زنگ خطر بزرگی برای متخصصان است.» این صحبت وزیر بهداشت چقدر به واقعیت نزدیک است؟ سهم ما ایرانیها از افسردگی چقدر است و کلا آیا ایرانیها افسرده اند؟ در این باره با دکتر «مصطفی اقلیما» رئیس انجمن علمی مددکاران اجتماعی ایران گفتگو کردیم.
بی حوصله ام!از دکتر «مصطفی اقلیما» پرسیدیم وزیر بهداشت اعلام کرده افسردگی بین ایرانیها خیلی زیاد شده است چه اتفاقی برای مردم ما افتاده که اینقدر افسرده شده اند؟ دکتر با اشاره به اینکه یکی از بزرگترین مشکلات مملکت ما این است که ما با یک عده تحصیل کرده بیسواد روبرو هستیم و ادعا میکنیم سواد داریم، اما سواد جهان سومی داریم؟! میگوید: «بعضی از مسئولین ما برای اینکه مشکلی را از خودشان دور کنند به افراد انگ بیمار میزنند و یکسری از روانشناسهای ما تا یک حرکتی در کشور میشود میگویند اینها افسرده اند! حسن پزشکها این است که وقتی میگویی معده ام درد میکند برایت آزمایش می نویسند تا علت را پیدا کند و بهت دارو بدهند، اما در مسائل اجتماعی راحتترین راه این است که بگوییم اینها مریضند پس ما کاری برایشان نمیتوانیم انجام بدهیم! مردم ما مسئله دارند و هدف زندگی شان را از دست داده اند و امیدی به آینده ندارند این بی حوصلگی است نه افسردگی! مثل اینکه من بیکارم و در خانه کاری برای انجام دادن ندارم و، چون در جیبم پول ندارم بیرون هم نمیتوانم بروم پس مجبورم در خانه دراز بکشم این بی هدف و در خانه بودن باعث میشود که به من بگویند افسرده ای! دختری که عاشق پسری شده و طرف ول کرده رفته است در خانه مینشیند بهش میگویند افسرده شدی! نه خیر افسرده نشده بلکه ناراحت شده است اگر دوباره آن پسر برگردد او دنبال زندگیاش میرود. این افسردگی نیست وقتی ما هدف و امیدی برای آینده نداریم بیحوصله میشویم. چرا ما به اینجا رسیدیم؟ سالانه بیش از یک میلیون فارغ التحصیل دانشگاه داریم که فقط ۵ درصد استخدام میشوند و بقیه بیکار هستند این بیکاری بیحوصلگی می آورد. تورم مدام بالا میرود من باید ۲ شیفت کار کنم، بچه هایم را زیاد نمیبینم و نمیتوانم خواستههای زن و بچه هام را برآورده کنم، آیا نباید یک گوشه بنشینم و حرف نزنم یا گاهی گریه کنم؟! تا یک نفر گریه می کند می گویند افسرده شده! من ناراحتم ناراحتی ام را حل کنید مشکلم حل میشود.
وزیر بهداشت می گوید مردم افسرده اند نه عزیزم مردم افسرده نیستند شما هستید که مردم را افسرده کرده اید؟! چون من کار ندارم امیدی برای آینده ندارم بیحوصله میشوم. این بی حوصگی افسردگی نیست!»از بی اعتمادی تا بی حوصلگیاین محقق و روانشناس بالینی ادامه می دهد: «هیچ بچهای افسرده، بیمار روانی، پرخاشگر، قاتل یا روسپی به دنیا نمی آید، شرایط اجتماعی او را به اینجا می رساند. باید علتها را بررسی کنیم برای اینکه کسی افسرده شود هزار دلیل باید وجود داشته باشد؛ با یک دلیل یک نفر افسرده نمی شود. در همه دنیا ۸۰-۹۰ درصدمردم مسئله و ۳-۵ درصد بیماری دارند. در کشورهای دیگر می گویند طرف بیحوصله است گاهی گریه و گاهی بیقراری می کند، باید ببینیم آیا علتش بیماری یا علتش مسئله اش است؟ او تا یک ماه قبل خوب بوده است باید ببینیم چه عواملی باعث شده این فرد به اینجا برسد؟ آیا این عوامل از بچگی اش بوده؟ چیزی تغییر نکرده؟ زندگی اش از هم نپاشیده؟ از محل کار اخراجش نکرده اند؟ اگر این مسائل است نمیگوییم افسرده است م یگوییم این علتها را برطرف کنید طرف خود به خود خوب میشود. ما پیش هر روانشناسی که میرویم تا می گوییم شب خوابم نمی برد یک مشت قرص آرامبخش می دهد، نمیگوید این آدم در زندگی و محیط کارش مشکل و ناراحتی داردکه بیحوصله شده است. اینها علامت افسردگی نیست دلیلش این است که شرایط برایش جور نیست. وقتی ما می گوییم کسی افسرده است باید به علت بیماری اش برسیم کسی ظرف یک ماه افسرده نمیشود هیچ جای دنیا کسی اینطوری مریض نمی شود و به او داروی مخدر آرامبخش نمیدهند، اما ما آدم سالم رابا مواد مخدر معتاد میکنیم، چون مطب هزینه دارد؟! طرف عشقش رفته یا با شوهرش مشکل دارد معلوم است که نباید شب خوابش ببرد، اما بهش آرامبخش می دهیم بخورد و بخوابد خنگ شود و هیچی نفهمد! ما مشکلش را حل نکردیم اگر قرص قطع شود ناراحتی اش ۲ برابر می شود علت را باید رفع کنیم. انسان ماشین نیست با یک حرف خوشحال و با یک حرف ناراحت می شود ما به همه دارو می دهیم، اما علت را برطرف نمی کنیم. وقتی می گوییم کسی افسرده شده یعنی از بچگی آنقدر مشکل در زندگی اش بوده و ۲۰ سال زیرساخت داشته است پس ۲ روزه نمیتوان عوض کرد. در کشورمان روانشناسان می گویند اغلب مردم دچار افسردگی هستند، اگر افسرده هستند تو بیخود میکنی پول ویزیت میگیری که ناراحت شود؟!.اینجوری مردم از همه چیز دلزده می شوند بروند به چه کسی بگویند؟ هیچ جا نیست حرفشان را بگویند و هیچ کس پاسخگو نیست. مردم نسبت به هم بی اعتماد هستند؛ بی اعتمادی ریشه همه آسیبهای اجتماعی است. بی اعتمادی من را بیحوصله می کند، بی حوصلگی را با بیماری اشتباه نگیرید.»
تفاوت افسردگی با بی حوصلگی
دکتر «اقلیما» با ذکر این نکته که در افسردگی این عوامل دیده میشود، اما این عوامل نشان افسردگی نیست و باید مجموع عوامل باشد ادامه می دهد: «وقتی من امیدم را از دست دادم یکدفعه یک گوشه می افتم و از جایم تکان نمی خورم و کاری انجام نمی دهم، حمام نم یروم و به نظافت شخصی ام نمی رسم، غذا نمی خورم و باید به زور به من غذا بدهند؛ می گوییم فلانی افسردگی شدید پیدا کرده است، اما کسی که همه کارش را خودش انجام می دهد سرکار می رود، غذا م یخورد، به نظافت شخصی اش اهمیت میدهد، اما وقتی بهش می گویند برو خیابان می گوید: حوصله ندارم می گویند تو چرا افسرده ای؟ یک قسمتی از افسردگی بی تفاوتی است، اما بی تفاوتی افسردگی نیست، تا این علامت را در من دیدید نگویید من افسرده ام، من را بی تفاوت کرده اند! از بس این چیزها را گفتیم مردم هم تا تکان می خورند می گویند: ما افسرده ایم! ما کجا افسرده ایم؟ ما از عناوین استفاده می کنیم تا مردم را مریض عنوان کنیم، بعد دکترها نان در بیاورند، مسئولین هم بگویند اینها بیمارند و اگر این کارها را می کنند تقصیر ما نیست؟!»
واقعیت را بگوییم
با توجه به اینکه خیلی از عوامل از اختیارات ما خارج است و هیچ وقت رفع نمی شود ما چه کمکی می توانیم به خودمان و دیگران کنیم؟
این استاد دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی پاسخ می دهد: «تنها کمکی که ما می توانیم به خودمان و دیگران کنیم این است که مردم را با واقعیتها آشنا کنیم و از همان اول حقیقت را به همدیگر بگوییم؛ چه در زندگی اجتماعی چه شخصی اگر واقعیتها را به افراد بگوییم وقتی با آن مواجه می شوند داغون نمیشوند. به جوان تحصیل کرده مان بگوییم واقعیت این است که برای استخدام در ادارهها پارتی بازی است این جوان اگر این واقعیت را بداند و دریک آزمون سوری استخدامی قبول نشد شوکه نمی شود، چون آمادگی روحی را دارد یا دختری که می خواهد ازدواج کند باید بداند به غیر از آن ۱۰-۱۵ درصد پسر خوب که آنها هم اگر شرایط محیطی و خانوادگی را داشتند شاید از بقیه بدتر می شدند، پسر پیغمبر وجود ندارد و نباید از شوهرش انتظار داشته باشدکه پسر پیغمبر باشد؟! این واقعیت است به جای اینکه به هم دروغ بگوییم با واقعیتها کنار بیاییم اگر واقعیتها را به من بگویید من دچار افسردگی نمیشوم.»
قویترین مردم دنیا!
دکتر «اقلیما» ادامه میدهد: «من سالهای زیادی را در پاریس زندگی کرده ام، به شما می گویم در نهایت باید بدانیم اگر این فشارها روی هر مردمی در هرجای دنیا می آمد می رفتند یک گوشه می نشستند و میگفتند بگذارید بمیریم، اما مردم ما با تمام این مسائل دارند فعالیت می کنند. در کشوری که در عرض ۳ -۴ سال خانمها راننده اسنپ شده اند مشخص است که چقدر زندگی بهشان فشار آورده است، اما با تمام فشارها باز هم دارند کار و فعالیت می کنند؛ مردم کجا افسرده هستند؟ مردم ما دارند به سختی و با تمام توان کار و فعالیت می کنند و جان می کَنَند، اما وقتی نمی خندند شما چیزی برای خنده اش درست کنید و برای شادی اش کاری انجام بدهید.»